روز دوم تولد
پسرم شیرین ترینم
خوب بخاب. تو بیمارستان حسابی مامانی رو خسته کردی.
نیم ساعت شیر میخوردی تا پام به اتا ق مادران میرسید زنگ میزدن بیا پسلت گریه میکنه.
گریه میکردی ها !!!!!!!جیغ!!!!!! مثل این
منم دیگه همش صدای گریه ات تو گوشم بود تا یه صدایی میومد میپریدم تو اتاق ولی تو نبودی! بعضی وقتها هم همون لحظه بیدار میشدی. پرستارا میگفتن لوسش کردی. بغلیش کردی. یه بار گریه میکردی منو راه ندادن گفتن خودمون ساکتش میکنیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی